سللااام
خوبید؟ خوشید؟
رفتار من عادی است
اما نمیدانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا میبیند
از دور میگوید
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری؟
اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا همان نام و همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام
این روزها تنها
حس میکنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
حس میکنم
این روزهای پیش قدری بیشتر
این روزها را دوست دارم
گاهی
-از تو چه پنهان-
با سنگها آواز میخوانم
و قدر بعضی لحظه ها را خوب میدانم
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال، از تقویم
از رومه بی خبر هستم
حس میکنم گاهی کمی کمتر
گاهی شدیدا بیشتر هستم
حتی اگر میشد
این روزها گاهی خدا را هم
یک جور دیگر میپرستیدم
از جمله دیشب هم
دیگر تر از شب های بی رحمانه دیگر بود:
من کاملا تعطیل بودم
اول نشستم خوب
جورابهایم را اتو کردم
تنها حدود هفت فرسخ در اتاقم راه رفتم
با کفشهایم گفتگو کردم
و بعد از آن هم
رفتم تمام نامه ها را زیر و رو کردم
و سطر سطر نامه ها را
دنبال آن افسانهی موهوم
دنبال آن مجهول گشتم
چیزی ندیدم
تنها یکی امه هایم
بوی غریب و مبهمی میداد
انگار
از لا به لای کاغذ تا خوردهی نامه
بوی تمام یاسهای آسمانی احساس میشد
دیشب دوباره
بیتاب در بین درختان تاب خوردم
از نردبان ابرها تا آسمان رفتم
در آسمان گشتم
و جیبهایم را
از پاره های ابر پر کردم
جای شما خالی
یک لقمه از حجم سفید ابرهای ترد
یک پاره از مهتاب خوردم
دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
و برخلاف سالهای پیش
رنگ بنفش و ارغوانی را
از رنگ آبی دوست تر دارم
دیشب برای اولین بار
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و حیرت آور نیست
این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمیدانم
گاهی برای یادبود لحظهای کوچک
یک روز کامل جشن میگیرم
گاهی
صد بار در یک روز میمیرم
حتی
یک شاخه از محبوبه های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است
گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی میکند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی میکند
اما
غیر از همین حس ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری در دل ندارم
رفتار من عادی است
درود بر قیصر عزیزم
آیا شما هم گاهی مثل قیصر میشوید؟ چه چیز باعث میشود به قول قیصر از این حال و هوای ساده و عادی دور شوید؟ آیا لقمه ای از ابر ترد و مهتاب نوش جان کردهاید؟ آیا محبوبه شبی باقی مانده؟ آیا میتوان به عابران نگاه آشنا کرد؟ یا باید به چشم دشمن به آنها نگاه کرد یا آنها به تو به چشم دشمن نگاه کنند؟
هعی
موسیقی ای که دل را هوایی کند هم به نظرم نرسید؟ لطفا بیاورید اگر دارید
درباره این سایت