سلام من مخ سوخته هستم

همه بگید سلااااااااام مخ سووووختههههه

 

 فکر کنم من دیگه کارم از توقف زمان (برنارد) و بازگشت به عقب گذشته نیاز به تولددوباره دارم دوباره از صفر. نمیدونم چطور میشه به آینده امیدوار بود قبلا یه بار نوشته بودم (اونجا) آینده آن چیزی است که میآید به سوی بنده، اما الآن میتوانم بگویم آینده همان چیزی است که اکنون هست البته شاید هم هر دو.  آینده آن چیزی است که در امتداد خودم میآید به سوی بنده یعنی هدف ما و در کنترل ما نمیتواند باشد همانطور که آنجا گفتم. اما الآن میگویم غیر منتظره هم نیست (!) و آنچه تا حالا در ما اتفاق نیافتاده به خودی خود فردا هم اتفاق نمی افتد و نقطه مشترک هر دو نگاه مستقل بودن زمان آدم  از زمان عالم است چون او باید خودش بخواهد تا بشود. اما گذشته و حال و گذر زمان را نمیتوان نادیده گرفت و ما به هر حال در بند گذشته خویش هستیم یعنی همان مشکل نخست و راهش ساعت توقف زمان و ماشین تولد دوباره یا دکمه ریست است و این دو امکان با هم میشود راه ابدیت انسان و موفقیتش. حالا آیا بدون معجزه هم انسان میتواند از این قید آزاد شود؟ یا معجزه ای لازم است؟ چگونه معجزه ای است که ابدیت میبخشد؟

یکی نیست بگه از منبر بیا پایین جو گیر نشو تو کی هستی که نظر میدی؟ نه خیلی هم خوب بیان میکنی!  

 

[ یکی نیست چراغا بزنه؟ (دم غروب بود اون موقع)

عهههه کاش نمیگفتم این جمله را،

وعه چی چی حرف زد. ]

وای خدایا به ما معجزه زیاد عطا کن. یکی دیگر از معجزه ها که در واقع زیر مجموعه همون معجزه بزرگه  توان همزیستی است که

یکی دیگه اش هم قدرت همزیستی نکردن با مردم است (مخ سوختگان و دل سوختگان دانند)

 

خب یه مسأله نامربوط: اگر یکی از دوستان قدیم که دورادور میشناسید را سیگار بدست ببینید و او هم قایم کند و شما برای این که ناراحت نشود زود او را ترک کنید. آیا این کارتان درست بوده؟ همین طور به مردم باید کمک کرد؟ کجا رفت احساس مسئولیت؟ وا اماما وا اسلاما. حتما وقتی معتاد شد کمکش باید کرد؟ از قبل تر یعنی همان وقت ها که رابطه مان کم میشد هم آیا میشد کمکش کرد؟ اصلا حالا شاید مال دوستش بوده براش نگه داشته. آیا نباید به باباش گفت؟ آیا نباید زد تو سرش؟ آیا نباید وایستاد تا شب کنارش که داغ این سیگار به دل خودش و رفیق نابابش بمونه؟ نه؟ آره؟ اصلا سوء تفاهمه؟ به من چه؟ گناه مردم را نباید شست؟ باید شست و تمیز تحویلشون داد؟

    آیا کسی هست مخ مرا از این فکر نجات دهد؟

 

و یه مسأله نا مربوط دیگه: اگر یک نفر که ملاک هاش از یک انسان سالم با شما فرق داشته باشه توی زندگیتون نقش اساسی داشته باشه چکار میکنید؟

 

و آخریش (کی بود گفت آخیش؟ /-) : شده که بدون هیچ دلیل روشنی یه دفعه تفکراتتون عوض بشه؟ اصلا مگه میشه یه شبه؟ شده تفکرات قدیمی که یه وقت براش برهان و استدلال میآوردید و فکر نمیکردید یه روز انکارش کنید را انکار کنید؟ البته احتمالاً افراد زیر 22 سال و ها داده پرت این تحقیق هستند.

 

ابی هم به نکته رهایی از قید زمان اشاره داره  اگه گفتید کدوم قسمتش؟

اینجاس

 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Matt Monique رایگان مووی خانه آرزوهای من بازرگانی سایا Home Cleaners Toronto Heather فاخته پرواز سلامت پلاس Archive PTS